معنی قرص خواب مشهور
حل جدول
والیوم
قرص خواب
والیوم
قرص خواب اور
دیازپام
قرص خواب آور
دیازپام
قرص خواب معروف
والیوم
فارسی به عربی
قرص، کعکه
لغت نامه دهخدا
قرص. [ق ُ] (ص) محکم. قایم.
قرص. [ق ُ رَ] (ع اِ) ج ِ قُرْص. (منتهی الارب).
قرص. [ق ُ] (اِخ) ریگ توده ای است در زمین غسان. (منتهی الارب).
قرص. [ق ُ] (اِخ) نام خواهرزاده ٔ حارث بن ابی شمر غسانی. (منتهی الارب).
قرص. [ق َ رَ] (ع مص) پیوسته داوری کردن در حسب. || همیشگی نمودن بر غیبت. (منتهی الارب).
قرص. [ق َ] (اِخ) شهری است در ارمنستان از نواحی تفلیس. (معجم البلدان). رجوع به قارص شود.
عربی به فارسی
صفحه , دیسک , صفحه ساختن , قرص , گرده , گرده کوچک , لوح , لوحه , تخته , ورقه , بر لوح نوشتن
فرهنگ عمید
(پزشکی) نوعی داروی خوراکی جامد که در شکلها و اندازههای مختلف و با خواص متفاوت عرضه میشود،
گردۀ نان، کلیچه، گرده،
هر چیز گرد: قرص خورشید، قرص ماه،
* قرص کمر: (زیستشناسی) دانهای پهن و قهوهایرنگ که از میوۀ درختی در هند گرفته میشد و در طب قدیم گَرد آن را با زردۀ تخممرغ مخلوط میکردند و بهصورت حب یا ضماد برای تقویت نیروی جنسی مردان به کار میبردند،
فرهنگ معین
آنچه دارای شکلی کمابیش شبیه دایره است: قرص ماه، ماده دارویی جامد قالبی در وزن ها و اندازه های مختلف. [خوانش: (قُ) [ع.] (اِ.)]
معادل ابجد
1550